عسل من و باباشعسل من و باباش، تا این لحظه: 9 سال و 26 روز سن داره

زندگی زیباست...

الهی توکل به خودت

1393/7/14 9:39
نویسنده : مامان فاطمه
1,246 بازدید
اشتراک گذاری

جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید.

سلام

سلام به خدای مهربون سلام به همه اونایی که سفارش منو به خدا کردن سلام به فرزندم, خدا منو ببخشه ولی هنوز که هنوزه با ترس و لرز میگم فرزندم همش میگم خدایا یعنی میشه من بچه ام رو بغل کنم شیر بدم و همش ازت تشکر کنم. الهی توکل به خودت

تو این چند هفته بعضی روزا پر از استرس بود و بعضی روزا پر شادی و بعضی روزا پر از نگرانی و فقط صبر بود که باعث گذشت این روزها میشد.  سه شنبه 11 شهریور وقت دکتر داشتم که ظهرش دوباره لک دیدم که باز منو نگران کرد عصر رفتم دکتر و سونو کرد گفت ساک حاملگی با اندازه 14 میلیمتر دیده میشه, دوهفته دیگه بازم بیا

تا برسم خونه لک به خون تبدیل شد و همه امید منو با خودش برد دیگه داغون بودم زار زار به درگاه خدا گریه میکردم چه شب سختی بود. شب که خوابیدم دلم درد گرفت تو دلم با این هدیه خدا هم خداحافظی کردم دیگه تسلیم شده بودم گفتم برو فرزندم ولی سلام منو به خدا برسون بگو اگه میشه بزودی زود اولاد سالم و صالح به ما عطا کنه استراحت مطلق بودم وای که بعضی وقتا چقدر انتظار سخته, حال روحی خوبی نداشتم قرآن باز کردم و آیه ای دیدم که بسیار آروم شدم : هر آیه ای را که از میان برداریم یا به تاخیر اندازیم بهتر از آن یا مانندش را می آوریم آیا ندانسته ای که خدا بر هر کاری تواناست(آیه 106 سوره بقره) گفتم خدایا توکل به خودت

روزهای انتظار و استراحت یه هفته گذشت طاقت نیاوردم تا هفته دیگه صبر کنم به همسرم گفتم بیا بریم دکتر سونو کنه عصر پنجشنبه 20 شهریور رفتیم دکتر و یه دو ساعتی منتظر بودیم تا نوبت سونو بشه رفتم داخل با یه بسم الله روی تخت دراز کشیدم زیاد امید نداشتم دکتر بعد از چند ثانیه گفت اینم قلبش

وای خدایا یعنی درست شنیدم گفتم یا امام حسین همش میگفتم خدایا شکرت تو حال خودم نبودم میخواستم از روی تخت بلند بشم و بیام شوهرم رو صدا کنم منشی این کار رو انجام داد بنده خدا خیلی خوشحال شد خیلی نا امیدی منو تحمل کرده بود با خوشحالی وصف نشدنی اومدیم خونه

هفته بعدش رفتم پیش دکتر خودم گفت باید 3 هفته دیگه بری غربالگری که میشه هفته آینده, این روزها میشینم و پامیشم میگم خدا به تو پناه میبرم میگم خدایا به توکل میکنم میگم خدایا تنهام نذار

بعد از چند هفته استراحت در منزل چند روزه که میام اداره ولی سعی میکنم خیلی خودم رو اذیت نکنم هر دو ساعت میرم نمازخونه استراحت میکنم.

یه وقتایی تو آسمونا هستم و با رویای شیرین بچه حال میکنم یه وقتایی هم موج افکار منفی به من هجوم میارن که جز پناه بردن به خدا کاری از دستم برنمیاد.

تو دعای عرفه برای همه دوستای منتظرم دعا کردم تا انتظارشون با اولاد سالم و صالح بسر بیاد, از همه دوستان التماس دعای زیاد دارم.

خدایا شکرت خدایا توکل به خودت

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله آذین
14 مهر 93 11:56
سلام عزیزم وب قشنگی داری به وب خواهرزاده منم سری بزن خوشحال میشم موفق و موید باشید.
رعنا
19 مهر 93 2:22
عزیزم خداروشکر ، خداواقعا تو نا امیدی خیلی زیبا غافلگیرت میکنه مواظبه فسقلیمون با