عسل من و باباشعسل من و باباش، تا این لحظه: 9 سال و 26 روز سن داره

زندگی زیباست...

امید

جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام آی یو آی اول جواب نداد دوشنبه رفتم آزمایش دادم گفت منفی البته حدس میزدم چون قبلش بی بی چک گذاشته بودم منفی بود دوشنبه خیلی حالم بد بود خیلی دلم گرفته بود الان خدا رو شکر از نظر روحی بهترم داشتم وبلاگ یکی از مامان ها رو میخوندم که با چه سختی بچه دار شده خدایا براش حفظش کن با اینکه اینقدر سختی کشیده بود ولی از نظر روحیه عالی بود کلی ازش انرژی گرفتم فردا وقت گرفتم برم پیش دکتر اگه بگه مشکلی نیست این ماه هم مجدد آی یو آی میکنم توکل به خدای بزرگ و مهربون دلم میخواد این ماه بیخیال باشم بیشتر هم استراحت کنم خدایا بازم ازت کمک می خوام خیلی دوست دارم عاشقتم می دونم بنده خوبی نیستم ولی واقعا دوست دا...
3 مهر 1392

لحظه های انتظار

جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام دلم می خواد به خدا بگم خدایا دوست دارم بگم خدایا بهت امید دارم بگم خدایا جز تو کسی رو ندارم بگم خدایا صدای قلب ما رو بشنو بگم خدایا از تو کمک می خوام بگم خدایا به تو توکل می کنم از صبح دنبال کسی میگردم که نفسش حق باشه بهش بگم التماس دعا ولی ترجیح دادم حرفم را خودم بهت بگم خدا جون من میدونم امید معجزه میکنه خدایا خیلی دلم خوشه ناخوشش نکن خدای عزیزم به هر حال برام عزیزی بهم صبر بده در هر صورت   ...
30 شهريور 1392

انتظار

جهت مطالعه لطفاً ادامه مطالب را کلیک کنید. سلام خدایا انتظار خیلی سخته بعضی وقت ها سخت تر مثل الان که دل تو دلم نیست که دوشنبه بیاد و من پریود نشم و برم آزمایش بدم و انشاء الله ببینم که مثبته.     ای خدا میشه دل منو و همه اونایی که دلشون بچه می خواد شاد کنی. خدایا به خودت قسم خیلی سخت میگذره میدونم میدونم نباید اینقدر آدم اهمیت بده ولی خیلی سخته. خدایا صدای ما رو بشنو یا سمیع، خدایا شما خدایی بزرگی همه کار می تونی کنی خدایا خیلی سخته خدایا شما یکی از بهترین و زیباترین نعمت هات رو از ما دریغ داشتی خدایا خیلی سخته. خدایا وقتی میشنوم یکی از اقوام نا خواسته برای سومین بار باردار میشه خیلی سخته خدایا با شما حرف ن...
27 شهريور 1392

اینم کاری که دوست نداشتم

جهت مطالعه ادامه مطالب را کلیک کنید. سلام دیگه تصمیم گرفتم پیش برنجیان نرم آخه دیگه برای من راهکاری نداشت جز اینکه آی یو آی انجام بدم منم دلم نمی خواست پیش اون این کار رو انجام بدم تصمیم گرفتم برم صارم پیش دکتر نبوی تا حالا چند بار پیشش ویزیت شدم به نظرم دکتر خوبی اومد فقط باید اجازه داد که کار خودشو کنه البته ایشون هم نظرشون آی یو آی بود علی رغم اینکه اصلاً دوست نداشتم کار به اینجا برسه ولی خوب چه میشه کرد.         یه سری آمپول د اده قراره فردا برم سونو نمی دونم توکل به خدا می خوام بگم خدایا راضی ام به رضایت البته می گم خدایا برای قبول رضایت بهم صبر بده،...
13 شهريور 1392

توسل به شاه چراغ

جهت مطالعه ادامه مطالب را کلیک کنید. سلام هفته پیش من و بابای آینده رفتیم شیراز برای اولین بار بود که شیراز می رفتیم شهر قشنگی بود خوش گذشت فالوده شیرازی که عالی بود سفره خونه وسط بازار وکیل هم خیلی حال داد یه قسمت خوبه سفر هم زیارت شاهچراغ بود برادر آقا امام رضا(ع) از ایشون خواستم سفارش ما رو بکنه ان شائ الله که خدا همین ماه جواب مثبت بهم بده به همه اونایی که دلشون می خواد مامان بشن، به دوستام که چند سال منتظرن به هممون فرزاندان سالم و صالح و زیبا و پاک عطا کنه. خدایا یعنی میشه من این ماه مامان بشم چند روز اداره نبودم اصلا حس کار نیست البته اگه خونه هم بمونم حوصله ام سر میره پس مجبورم اداره رو تحمل کنم فکر میکنم که با اومدن ن...
13 شهريور 1392

بهار

جهت مطالعه مطالب مامان آینده روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام ساعت 17:50 روز یک شنبه 29 بهمن اداره هستم همه رفتن دیروز رئیس همه رو اضافه کار نگه داشت ولی من پیچوندم ولی گفت باید امروز عوض دیروز بمونی گفتم باشه چون من دیروز کار داشتم که به کارم هم رسیدم. یه سری زدم به بلاگ های دیگران یکشون رو که داشتم خاطراتشو می خوندم از اول تا آخرش با چشم اشکبار خوندم. چه می دونم یه جورایی وقتی آدم مشکلات دیگران رو می دونه آروم میشه یا می بینه اوضاع خودش بهتره خدا رو شکر میکنه. عنوان این مطلب رو گذاشتم بهار چون دیگه داره بوی بهار میاد من عاشق بهارم خودم هم بهار متولد شدم من خیلی ماه اسفند رو دوست دارم چون برای بهار آماده می شیم...
29 بهمن 1391

دکتر جدید ... امید دوباره

برای مطالعه نوشته مامان آینده روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام امروز اول بهمن سال 91 ساعت 9:30 یکم اداره سرم خلوت بود گفتم یه سری به وبلاگ نی نی بزنم ببینم چه خبره. ماه پیش با اصرار زیاد عمه نی نی رفتم پیش دکتر برنجیان خیلی وقت بود بهم می گفت برو این دکتر ولی من پشت گوش مینداختم بهر حال وقتی ماه پیش برای دیدن نی نی جاری خانم رفتیم یکم تو مهمونی غصه خوردم دوباره عمه نی نی  شروع به اصرار و تعریف از دکتر برنجیان کرد. منم قبول کردم گفتم برام وقت بگیر. وقتی رفتم با یه مطب شلوغ مواجه شدم با اینکه وقت داشتم حدود 2 ساعت نشستم بعدش اول منشی منو فرستاد پیش ماما البته مریضا رو 2 ،3 تایی می فرستاد که من خیلی خوشم نمیاد ولی وقتی رفتم داخل م...
1 بهمن 1391

بازم شدم مامان آینده

بازم شدم مامان آینده ... جهت مطالعه ادامه مطالب را کلیک کنید. سلام بازم شدم مامان آینده فقط می تونم بگم نمی دونم اصلاً نفهمیدم چی شد ای بابا خوشحالیم فقط 2 هفته طول کشید همونم خوب بود بعد 2 هفته دردسر ها شروع شد 2 هفته هم درگیر دردسر ها شدم تا اینکه ... یکشنبه 91/5/15 همه چی تموم شد بازم شدم مامان آینده... ...
22 مرداد 1391

دعای مامان آینده

سلام برای مشاهده مطالب مامان منتظر ادامه مطلب رو کلیک کنید. سلام انتظار خیلی سخته همش تو دلت می گی پس کی انتظار بسر میاد، یه وقتایی می گم این انتظار برام خوبه چون باعث می شه قدر نعمتی که قراره بهم عطا بشه بدونم ولی به شرطی که عطا بشه وگرنه می شه حسرت خدایا خدای خوبم نمیدونم حکمت چیست، همیشه می گم راضیم به رضایت، ولی اگه گناه ما اجازه نمی ده تا دعایمان مستجاب بشه شما به بزرگیت ما بنده هاتو ببخش . یا رب نظری کن   یه وقتایی اینقدر دوست دارم برم برای نی نی خرید کنم تا یکی از فامیل بچه دار می شه میرم فروشگاه اول کلی تماشا می کنم لذت می برم بعد یه کادو می خرم. همش می گم اون روزی که انتظار بسر بیاد چه روز قشنگیه. خدایا من ه...
16 خرداد 1391