عسل من و باباشعسل من و باباش، تا این لحظه: 9 سال و 17 روز سن داره

زندگی زیباست...

این ماه هم نشد

جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام شنبه 6 اردیبهشت 93 این ماه هم نشد که بشه این ماه هم مامان نشدم, از صبح که پاشدم تمام علائم پری خانوم یهو هجوم آوردن دلم هم نمیاد بهش چیزی بگم میترسم بهش بر بخوره اونم منو تنها بذاره لاقل تو نبود بچه این پری خانوم همدم منه وقتی میاد و میره رفرش میشم.  نمیدونم چرا ولی این ماه خیلی امیدوار بودم دیگه امید چاره ساز نیست بعضی وقتها فکر میکردم امید فایده داره ولی نداره به نظرم از اینجا به بعد فقط معجزه فایده داره تا ببینیم معجزه خدا کی اتفاق میوفته. البته اینم بگم این امید دست از سر ما بر نمیداره هرچی با خودم کلنجار میرم همش امید دارم هرچی به دلم میگم امید نداشته باش ولی باز کار ...
6 ارديبهشت 1393

زندگی زیباست

جهت مطالعه ادامه مطالب را کلیک کنید. سلام سلام به بهار فصل زیبایی ها کاش همیشه بهار بود من چقدر بهار رو دوست دارم شاید چون در آغاز بهار دنیا اومدم به نظرم فصل بهار فصل زندگی است فصل نو شدن فصل جوان شدن خدا رو شکر از سفر کربلا با دلی آروم برگشتم خدایا این آرامش همیشه کنارم باشه ایشالله که این سفر قسمت همه بشه. هم قالب وبلاگ رو عوض کردم هم اسمش رو با اون قبلی دلم میگرفت بااینکه عکسش رو دوست داشتم ولی دلم میخواست وبلاگم روحیه داشته باشه و به منم روحیه بده. این روزها با بیخیالی داره میگذره خدا رو شکر که به خیر میگذره خدایا بابت همه چیز متشکرم. ایشالله سال 93 پر از شادی باشه برای همه مون و عزیزامون. ...
25 فروردين 1393

سلام به سال 93

جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام امروز یک شنبه 10 فروردین سال 93, یه تبلیغ هست که میگه یک روز 24 ساعت نیست, به نظرم درست میگه یه روز یک ثانیه است چون به نظرم از سال نو تا به حال فقط چند ثانیه گذشته, زمان بدون خستگی به سرعت داره میگذره و برای کسی صبر نمیکنه از دیروز من 32 ساله شدم و این 32 سال خیلی زود گذشت تو این سالها دهه 20 زندگیم رو بیشتر دوست داشتم. خیلی خوش حال بودم که سال 92 تموم میشه دلم میخواست سال 93 با من دوست باشه و بر وفق مرادم ولی مثل اینکه سال 92 زیرابم رو پیش سال جدید زده بود تقریباً هم زمان با اتفاق تلخی که سال گذشته همین موقع ها برام افتاد امسال هم دوباره بیمارستان ها ازم دعوت کردن تا عید مهمونشون ...
10 فروردين 1393

تشکر

لطفاً ادامه مطالب را کلیک کنید. سلام شنبه 24 اسفند 92 سال 92 با تمام اتفاق های خوب و بدش داره تموم میشه, این روزها رو دوست دارم چون میرم بازار, میرم خرید, خونه تمیز میکنم البته وقتی یادم میوفته که چقدر پول خرج کردم افسرده میشم. صبح که پاشدم دیدم که بله گلوم درد میکنه فکر میکنم چند شبه که آشفته ام یا نگرانم نمیدونم چرا شاید به خاطر اینکه هنوز خونه به خاطر عملیات خونه تکونی روی مرتب بودن رو ندیده یا شاید به خاطر اینکه جای خوابم به یه اتاق دیگه منتقل شده به هر حال فقط میتونم بگم خدایا به تو پناه میبرم. اداره هم دوباره گروهکی شده باز اختلاف بین بچه ها داره ریشه میکنه و من براش عاقبت خوشی نمیبینم. ترجیح میدم در این شرایط بی...
24 اسفند 1392

روزهای اسفند

جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام دوشنبه 12 اسفند مثل برق این روزها میگذره مخصوصاً روزهای اسفند که اصلا نمیفهمی چه جوری میگذره ولی هر جور میگذره دوسش دارم همیشه آخر کار رو دوست داشتم مثل آخر هفته, آخر ماه, آخر سال, خدایا این روزها رو برای همه زیبا کن, خدایا این روزها به همه دل خوش بده, خدایا این روزها شادی رو روزی بنده هات کن. پنج شنبه و جمعه گذشته در حد تیم ملی کار کردم جوری که شبش از خستگی خوابم نمیبرد, انگار کوه کنده بودم اینقدر بدنم درد میکرد. تازه کلی از کارهام هنوز مونده البته ایشالله آخر همین هفته سعی میکنم تمومش کنم. دلم میخواد کارهام زودتر تموم بشه برم یه دوری بزنم برم بازار, مرکز خرید واییییییی عاشقشم...
12 اسفند 1392

این نیز بگذرد

جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام سلام به خدای مهربونم, سلام به خودم, سلام به شما دوستای گلم که نادیده برای هم دعا میکنیم. اول از همه بگم که خدای مهربونم اینقدر هوامو دارم حتی مواظب لوس بازیهای منم هست      هفته قبل از اینکه جواب معلوم باشه و بخوام بی بی بذارم بیشتر از اینکه منفی بشه نگران دق کردنم بودم, ولی این خدای مهربونم آنچنان صبری به من داد که خودم در تحیرم که حتی یه قطره اشکم نریختم حتی ناراحت هم نشدم. چون مطمئن بودم صدام رو میشنوه. چهارشنبه که موقع رفتن به خونه از سرویس جا موندم اینقدر خسته بودم تو دلم آرزو کردم کاش یکی همین الان منو سوار کنه ببره تا سر خیابونمون چند دقیق بعدش یکی ...
3 اسفند 1392

بازم شمارش معکوس

لطفاً جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام شنبه 26 بهمن بازم در وضعیت شمارش معکوس هستم جمعه پیش 18 بهمن رفتم بیمارستان عرفان برای آی یو آی وقتی چهارشنبه 16 بهمن تو برف قشنگ زمستون با ترس و لرز از لیز خوردن رفتم مطب دکتر برام روز قشنگ و خاطره انگیزی بود صبحش رفتم موهامو رنگ کردم بعضی از روزها برای آدم خاطره انگیز میشه مثل همون چهارشنبه دکتر گفت بزرگترین فولی حدود 22 میلی هست شب hcgبزن حدود ساعت 12:30 شب بود که با آقای پدر رفتیم و زدیم. به دکتر یه آزمایشم رو نشون دادم گفت یه ویروس تو بدنت هست البته گفت هیچ کاری با این ویروس نمیشه کرد گفت ممکنه از هر 3 نفر یه نفر این ویروس رو داشته باشن فقط باید امیدوار بود تا این ویروس فعال نشه ...
26 بهمن 1392

منتظر

جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام امروز شنبه 5 بهمن زیاد حالم خوب نیست فقط خدا میدونه چرا اداره هم اوضاع خوب نیست مدیر داره عوض میشه یه سری خوشحالن و یه سری ناراحت یه سری هم مثل من براشون زیاد مهم نیست پنج شنبه با شوشو رفتیم یه دکتر گفت با اینکه واریکوسل نداره بهتره عمل کنه حالا قراره بره سونو دیشب یه سری از دوستانمون مهمون بودن منزل ما نمیدونم چرا هر وقت اینا میان خونه ما و میرن من انرژی منفی دارم احساس میکنم همه روی هم حساس شدن خیلی نمیشه باهاشون درد و دل کرد فکر میکنم باید رابطه مون رو باهاشون کمتر کنیم البته چند وقتی هست که دیگه حوصله هیچ کس و هیچ چیز رو ندارم خدایا درسته که من خیلی غر میزنم...
5 بهمن 1392

نهایت امید

لطفا جهت مطالعه ادامه مطالب را کلیک کنید. سلام دوشنبه 30 دی ماه دیگه چیزی به عید نمونده عید رو دوست دارم به خاطر همین نزدیک عید حالم بهتره پنج شنبه رفتم دکتر نکته مهم این بود که گفت نیاز به لاپراسکوپی نداری خیلی برام جالبه بالاخره کدوم دکتر تشخیصش درسته نبوی تو صارم که میگفت حتما باید لاپرا کنی و این دکتر جدید که میگه لازم نیست لاپرا کنی نمیدونم والا آزمایش همسر نازنین همچین چنگی به دل نمیزد از دکتر پرسیدم اوضاع خرابه گفت اگه 20 سالت بود نه طبیعی امید بود موضوع جالب اینجاست که اولین آزمایش شوشو حدود 2 سال پیش بود ولی من نمیدونم چرا همون موقع به من این حرف رو نزدن اینجاست که میگم آدم نمیدونه به حرف کدوم دکتر اعتماد کنه ...
30 دی 1392